کد مطلب:129778 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:206

پیکرهای مطهر
پیكر پاك امام حسین (ع) به همراه پیكر دیگر شهیدان اهل بیت و یاران آن حضرت عریان و در زیر باد و آفتاب بر زمین ماند. عمر سعد بر كشتگان خود نماز خواند و آنها را دفن كرد ولی پیكر پاك امام (ع) را رها نمود.


از برخ روایتهای تاریخی چنین برمی آید كه پس از آتش زدن خیمه گاه زنان را بر پیكرهای پاك شهیدان عبور دادند. سید بن طاووس گوید: سپس زنان را از خیمه بیرون آوردند و آن را آتش زدند. آنها با سر و پای برهنه بیرون آمدند و راهی اسارت گشتند؛ و گفتند: شما را به خدا سوگند، ما را از قتلگاه حسین (ع) عبور دهید چون چشم زنان به كشتگان افتاد، شیون سر دادند و سیلی به صورت زدند. راوی گوید: به خدا سوگند، زینب دختر علی را از یاد نمی برم كه شیون می كرد و با قلبی اندوهگین و شكسته چنین می گفت:

ای محمد (ص)، درود خداوند بر تو باد، این حسین است كه عریان و آغشته به خاك و خون و پاره پاره بر زمین افتاده است. وای بر من، دخترانت را به اسارت می برند، من به خداوند و محمد مصطفی، علی مرتضی، فاطمه زهرا و حمزه ی سیدالشهدا شكایت می كنم!

ای محمد، فریاد كه بر پیكر عریان حسین باد می وزد! فرزندان ستم پیشه گان او را كشته اند. ای اباعبدالله قتل تو مرا دچار غم و اندوه كرد! امروز جدم رسول خدا (ص) مرد! ای یاران محمد! اینان فرزندان مصطفی هستند كه چونان اسیر رانده می شوند!

در برخی روایات آمده است (كه زینب می گفت) وامحمدا! دخترانت اسیر گشته اند و فرزندانت را كشته اند و باد بر آنها تازیانه می زند. این حسین است كه او را از قفا سر بریده اند! و عمامه و ردایش غارت شده است! پدرم فدای آن كس كه سپاه او را در روز دوشنبه به غارت بردند! پدرم فدای كسی كه ریسمانهای سراپرده اش را بریدند، پدرم فدای آن غایبی كه امیدی به بازگشت او نیست؛ و جراحتهایش درمان ندارد. پدرم فدای آن كسی كه جانم فدایش باد. پدرم فدای آن كسی كه با اندوه جان سپرد! پدرم فدای آن كسی كه تشنه جان داد! پدرم فدای كسی كه از محاسن او خون چكید! پدرم فدای كسی كه جدش رسول پروردگار آسمان است! پدرم فدای كسی كه سبط نبی هدایت بود! پدرم فدای محمد مصطفی باد! پدرم به فدای آن كسی كه خورشید برایش بازگشت تا نماز گزارد!

راوی گوید: به خدا سوگند دوست و دشمن به حال او گریستند! [1] .


آنگاه سكینه پیكر حسین (ع) را در آغوش كشید؛ و گروهی از لشكریان آمدند و او را كشیدند و جدا كردند. [2] .

قرة بن قیس تمیمی گوید: [3] هنگام عبور زنان از كنار حسین (ع)، دیدم كه فریاد برمی آوردند و سیلی به صورت می زدند. من سوار بر اسب به آنها نزدیك شدم؛ و منظره ی هیچ زنی را زیباتر از آنان ندیدیم». [4] .


[1] در مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 45 آمده است: «او پيوسته اين سخن را تكرار مي كرد، تا آنكه، به خدا سوگند، دوست و دشمن بر او گريستند! و حتي اشك اسبها بر روي سمهايشان مي ريخت. آنگاه باقيمانده شهدا را سر بريدند و هفتاد و دو سر را همراه شمر بن ذي الجوشن، قيس بن اشعث و عمرو بن حجاج گسيل داشتند.» (نيز ر. ك. الخطط القر يزيد، ج 2، ص 289).

[2] اللهوف، ص 181 - 180، ابن نما در مثير الاحزان، (ص 77) مي نويسد: زنان از كنار پيكر خون آلود حسين، كه از دوستانش اينك دور افتاده بود، گذر كردند. پس زينب با صدايي اندوهگين و قلبي شكسته بر او گريست، به طوري كه دل سنگ آب شد و كوههاي استوار از هم پاشيد!».

[3] قرة بن قيس تميمي: وي فرستاده ي ابن سعد در اوايل نزول امام (ع) در كربلا نزد ايشان بود. آنجا كه خطاب به وي گفت: اي قرة، با حسين ديدار كن و از او بپرس كه براي چه آمده و چه مي خواهد؟ قره نزد آن حضرت رفت؛ و چون امام وي را ديد، فرمود: آيا او را مي شناسيد؟ حبيب بن مظاهر گفت: آري، مردي از حنظلة بن تميم و خواهرزاده ي ما است. پس از آنكه نامه را تسليم امام (ع) كرد و خواست بازگردد، حبيب به او گفت: اي قره واي برتو، كجا باز مي گردي؟ نزد قوم ستمگر؟ اين مرد را ياري كن كه خداوند به وسيله ي پدرانش به تو كرامت بخشيد. قره گفت: پاسخ نامه ي فرمانده ام را مي برم و بعد فكر مي كنم! (ر. ك. الارشاد، ج 2، ص 85) ولي او بر ماندن نزد ستمكاران پاي فشرد!

هنگامي كه حر قصد پيوستن به سپاه حسين (ع) را كرد، او نزديكش بود، ولي چون به او اعتماد نداشت، او را از قصد خود آگاه نكرد. قره بعدها ادعا مي كرد كه اگر حر نيتش را با او درميان مي گذاشت، وي نيز با او مي رفت! ولي او دروغ مي گفت: به اين دليل كه پس از آن نيز با ستمگران باقي ماند (ر. ك. تاريخ الطبري، ج 3، ص 320).

شايد هم او قرة بن عمرو بن قيس باشد كه مسعود بن عمرو ازدي وي را به همراه صد تن از ازديان، هنگامي كه بصريان بر ضد عبيدالله زياد شورش كردند، به كمك وي فرستاد تا او را به شام برسانند! (ر. ك. تاريخ الطبري، ج 4، ص 402، مؤسسه اعلمي، بيروت).

[4] مثير الاحزان، ص 83، اين يكي ديگر از نشانه هاي پستي و حقارت قره است كه با ديدن آن زنان مصيبت زده نه تنها غمگين و دل شكسته نمي شود، بلكه بر زيبايي و جمالشان تأسف مي خورد.